یاد امام و شهدا ، دل رو می بره کرب و بلا


به که می اندیشیم؟ به شهید! به آغاز راه برای او وآغاز انتظار برای ما به او که پر کشید تابه اوج آسمان برسدو من که درانتهای زمین گم شدم راستی که اندیشیدن به شما سرخ باوران, شهید,

کار ساده ای نیست آه ای شهیدان!به ما بگویید که ما را چه شده است که پیچکهای دردتا اعماق دلمان شاخه دوانیده ؟

شما که رفتید ما ماندیم ومشتی خاطره وعکس یادگاری و کوچه هایی خالی ازحضور مهربانتان!

ما ماندیم وزمینی تشنه وآسمانی خاکستری وروزهای وحشی و پرملالت!

خواستیم باشما تا آنسوی دیوار معرفت پر بگشاییم اما اذن دخولمان ندادند؟!

راستی که بی یادشما ما را ارزشی نیست . بی شما کسی به فکر ما نیست.

امروز چیزی مرا می رنجاند,چیزی که از مرگ لاله ها می گوید,از برداشتن پله شهادت,وخالی بودن میدان بسیج ازبسیجیها.

 امروزکسی زیرسایه اقاقیا نمی نشیند انگار همه شقایق را فراموش کرده اند.

قصور ازکسی نیست. قصور از زمانه است و مادیات.

امروز حاجیهای جبهه , سیدها , بسیجیها , آنانکه وارث جنگند تنها مانده اند وباترکش های یادگاری از روزهای عشقبازی!

راستی بی شما شهیدان عزیز, ما ماندهایم و زندان فراموشی ها چه روزهای پرآشوبی هستند

این روزها؟! کسی از حال مادر شهید نمی پرسد کسی نمی داند یادگاران شهید درخلوت خود

 از پدر چه می خواهند کسی نمی داند که شهید دادهها وقتی رزمنده ای را می بینند دلشان پرپر

 می زند کسی نمی داند درقلب یادگاران جبهه وجنگ چه می گذرد....

هنوز در فصل خاطره رد پائی از شقایق هست هنوزشهادت جریان دارد هنوز زمینی ها به یاد شهیدان دعای ندبه می خوانند...



کلمات کلیدی :
¤ ستاد یادواره شهدای روستای انگوران setarayeanguran@yahoo.com| ساعت 8:38 صبح شنبه 87/3/25
نوشته های دیگران ( )

لیست کل یادداشت های این وبلاگ